ماهـان عــ❤ــزیزتر از جانماهـان عــ❤ــزیزتر از جان، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره

▒▓♥ ماهان عشـ❤ــق ♥▓▒

... دل بستم.

   سلام درخشان ترین ستاره !مهربانترین نفس! شیرینترین عسل! بهترین پسر !   مامان فدای همه مهربونیات.فدای همه حرکات شیرینت.الهی دورت بگردم که اینقدر مهربون و شیرینی.دو روز پیش موقع عصر داشتی با بچه های همسایه توی حیاط بازی میکردی.(اینجا هر 4 واحد یک حیاط مشترک دارن.)یه دفعه اومدی در رو که نیمه باز گذاشته بودم باز کردی و گفتی مامان خیلی دوست دارم.بعد هم رفتی بازیت رو ادامه دادی.منم اومدم حسابی فشارت دادم و بوسیدمت.خانم همسایه (خاله مریم)هم که توی حیاط بود اساسی دلش آب افتاد و گفت کم کاری کردی.من بودم خورده بودمش.   هر چند که این کار تو و ابراز محبتت  روزی چند بار اتفاق میفته ولی با ...
29 فروردين 1391

شعور تو... شعور من...

سلام بهترین هدیه خدا !   پسر شیرین عسل نانازی من! دو روزه که خیلی منتظر فرشته مهربون مهدتون هستی.مث اینکه قراره برات جایزه بیاره.دلیلش رو هم که پرسیدم میگی آخه من خیلی پسر خوبی هستم. به مربی مهدتون هم گفتی فرشته مهبرون میخواد برام جایزه بیاره.فرشته مهربون هم که ظاهرا تو عمل انجام شده قرار گرفت دیشب مامان رو فرستاد اسباب بازی فروشی تا جایزه سفارشی رو بخره(جناب هواپیما).اسباب بازی فروشی باطری نداشت و بعدش که با هم رفتیم سوپری باطری برداشتم تا موقعی که جایزه رو میگیری آماده باشه.ازم پرسیدی اینا رو واسه چی خریدی؟گفتم میخوام وقتی جایزه ت رو آوردی بذاریم روش کار کنه.باطریها رو گذاشتی سر جاشون و گفتی فرشته مهبرون خودش باطری میذاره روش. ...
24 فروردين 1391

(@▂@)

سلام عزیزترینم !بهترینم ! نازنینم!   آقا ماهان شجاع !گل پسری مامان!دیگه به قول خودت "ماشالله خیلی بزرگ شدی.خیلی."هزار هزار ماشالله. دیروز:   از صبح که بیدار شدی و میدونستی میخوایم بریم بیرون میگفتی:" مامان دریا نریما بریم آیق سواری." توی تعطیلات تا حالا چندبار قایق سواری کردی ولی سیر نشدی.  صبح سیزده رفتیم باغ حاجی.ظهر خونشون یه استراحت کردیم و حدود ساعت 4 با یه اکیپ 30 نفره رفتیم پلاژ شیرینو.تا قایقها رو دیدی سر از پا نمیشناختی.جهت چاخان کردن و اغفال من هم میذاشتی راحت ازت عکس بندازم.منم اولش قصد نداشتم سوار قایقت کنم ولی وقتی دیدم با شماره پرسنلی بابا مجانی میشه سوار شد نظرم عوض شد.(بی جنبه نیستما.هر که باشه...
14 فروردين 1391

طلوع سال نو

سلام زیباترین شکوفه بهار !   بالاخره سال 90 هم تموم شد و یک پیراهن پاره دیگه به افتخاراتمون اضافه شد.سال خوبی بود.خدا رو شکر.خدا کنه سال 91 هم سال خوبی برامون باشه.شروعش که خوب بود.تونستیم برای اولین بار تو رو به مسافرت ببریم.(شرمندتم مامانی که اینقدر دیر شد.)   چند روز قبل از سال تحویل رفتیم نصف جهان. اولین مسافرتت بود و چقدر تجربه جدید داشت برای تو. همه چیز عالی بود و به هر سه مون حسابی خوش گذشت.لحظه تحویل سال هم کنار زاینده رود حس خوبی داشت. عیدی مورد علاقه هم که حاضر بود. چه خوش گذشت دیدارها و چه بیشتر خوش گذشت بازدیدها.(کاش همیشه مهمون داشته باشیم.) ----------------------------------------------------------------------...
8 فروردين 1391
1